نیستم، درون خودم نیستم، سرگردان و حیران بدنبال وجود گم کرده ی خودم میگردم گاهی به دیواری تکیه میدم، لحظه ای نفس تازه کنم.خراب میشود.و من سرگردان تر از قبل میگریزم. میگریزم و باز در این سیاهی میچرخم.خوبه در این حوالی آیینه ای نیست که عمق شکست درونم را ببینم. حس میکنم اما باور نه منبع
درباره این سایت