این روزها انگار روز نیست، از شبی به شب دیگه میریم. وقتی دلتنگی هم همراهش باشه، عمق شب بیشتر میشه و تو مجبوری چشماتو ببندی تا بتونی از این دنیای تاریک برای لحظه ای آزاد بشی توی وجودت چراغی روشن میکنی و بین خاطراتت، روشن ترین صحنه را به یاد میاری. آغوشت، گرمترین و روشن ترین صحنه ای بود که نمیخواستم ازش بگذرم دلتنگم. سال هاست به درد دلتنگی دچارم و توی ذره ذره ی وجودم سرایت کرده. وقتی خورشید اومد منو بیدار کنید.بگذارید برای سال ها روشن ,ترین صحنه ,روشن ترین منبع
درباره این سایت